برایم جالب بود وقتی با شهامتی مثال زدنی ایستاد و گفت: «اینکه تو به خودت شک داری به من ربطی نداره؛ من که به خودم شک ندارم. صدتا از اینام که بیان و برن من عین خیالم نیست؛ آدم اگه فکرش خراب نباشه با دیدن این قیافه ها و لباس ها طوریش نمیشه...»
mall;">وقتی دیدم داغ کرده و داره یه تیکه میره جلو، چیزی نگفتم و گذاشتم تموم حرفاشو بزنه؛ گفتم بزارم هر چی تو دلش عقده شده بریزه بیرون، منم میشم یه گوش شنوا که هیچ عکس العملی نشون نمیده.
حرفاش که تموم شد، خداحافظی کرد و رفت. منم سریع دست به قلم شدم و براش اینطور نامه نوشتم:
علی آقای گل سلام، نخواستم با جرّ و بحث کردن ناراحتت کنم ولی گفتم اگه این سخن امام صادق رو بخونی بد نیست؛mall;">
«امام صادق علیه السلام فرمودند: حضرت علی(ع) بر زنان سلام می کرد ولی کراهت داشت که بر زنان جوان سلام نماید، و می فرمود: نگران هستم از این که از صدای آنها تعجب نمایم و این کار ضررش برای من بیش از ثواب آن باشد!»(1)
علی جان فقط یک سوال باقی میماند؛ از چیزی که امام معصوم از آن خوف داشت و میترسید، تو نمی ترسی؟
(1) اصول کافی ج 2، ص 648
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت