با تو ام خودشیفته !
برادر شهیدم سینه اش را سپر کرد تا تو در امان باشی
و تو سینه ات را مقابل دشمن برهنه کردی تا خون پاکش را لگد مال کنی .
با تو ام خودشیفته !
برادر شهیدم سینه اش را سپر کرد تا تو در امان باشی
و تو سینه ات را مقابل دشمن برهنه کردی تا خون پاکش را لگد مال کنی .
آقا ببخشید ایمانتان چند ؟ تخفیف هم می دهید ، آقا کوتاه بیایید یکجا می بریم، نخیر شما فروشنده نیستی ، من همین چهار راه پائین ایمان یک جمع را معامله کردم با یک پراید ، دیروز هم خیابان پائینی یک عده حراج ایمان داشتند آنهم با یک کیلو پسته رفسنجان ! بعضی ها هم چند ماه قبل خدارا آورده بودند معامله کنند با چند دلار و چند سکه تمام بهار آزادی آنهم طرح قدیم ! ببین، دندان گرد نباش، یادت رفته بعضی ها توی صف مرغ ایستاده بودند و گوشت برداران مومنشان را می جویدند ؟!
ندیدی این روزها بعضی ها چقدر لحظه به لحظه دنبال قیمت دلار و ارز و یورو هستند؟حتی جمعه ها که بورس نزدک و وال استریت هم فعال است ، جمعه ها انتظار فرج بیشتری دارند چون دور روز مانده به تعطیلات آخر هفته اروپا! حتما بازار نفت برنت دریای سیاه افزایش می یابد! تلویزیون هم صرفا جهت اطلاع ،نمک به روی زخم کهنه مصرف گرایی مردم می پاشد و شب های جمعه دعا می کند که قیمت پسته از 70 و 80 هزار تومان بشود حداقل 30 هزار تومان، آخر مردم اگر پسته نخورند چه بخورند؟!
ای آقا این چه تحلیلی است که می کنی ؟آجیل شب عید مهمتر است یا مدل سال بودن اتومبیلت . آقا ایمانت فروشی نیست وقت ما را نگیر ، نمی بینی در سال تولید ملی چقدر صف تبلت ها و گلکسی های سامسونگ از بین الطلوعین شلوغ است؟ نمی بینی انبارهای پر از روغن و شکر و پسته و برنج پاکستانی را که منتظرند تا پای گرانی روی گلوی مردم بیشتر فشرده شود؟تازه این بنده خدا، صاحب انبار را می گویم ، حساب سالش را هم به موقع می دهد تا حالا چند بار هم رفته است تمتع و عتبات ، خدا قبول کند توی کوچه شان چند تا دختر بدون جهاز مانده اند ولی حاج خانم ایشان هنوز سفره ی حضرت رقیه(س) دارد هر ماه و هم آخر هفته ها حضرت عبدالعظیمش ترک نمی شود، فصلی یکبار هم مشهد و یک سال درمیان هم عید ها ،دوبی و عمره اگر خدا قسمت کند! قیمت دلار حتی خودروهای ملی را هم که با کلی تمتراق رونمایی شده بود گران کرده چه برسد به هاچ و بک و صندوق دار این پراید ننه مرده که فوتش کنی تا کاپوت جلو جمع می شود. مینیاتور را یادت هست ؟
عجب بازار شب عیدی شده است بازار دین فروشی ها ! نان بگیر ایمان بده ! هر دلار آمریکا قیمت شکستن دل یک مادر شهید ! می ارزد مگر نه ؟ سکه طرح قدیم با نقش تمثال امام و ذکر علی ، بالا و پائین می شود تا انقلاب علوی امام را له کند ! سکه مثل نان شب است و دلار مثل آب حیات و مردم خنده بازار نگاه می کنند و به ریش هم می خندند و دلار می خرند و سکه ، حتی اقدس خانم هم النگوهایش را فروخته و رفته دلار خریده است ، یادش بخیر پولها را از روی رنگشان می شناخت و چقدر آنروزهایی که 500 تومانی آمده بود آن را با 200 تومانی اشتباه می گرفت!
عجب بازاری شده است این بازار شب عید ، تلویزیون که فاطمیه اول نمی شناسد همان بهتر که پایتخت دوم را پخش کند و شبکه تماشا سریال زندگی هانیکو را در ایام فاطمیه! شب عید قرار است کار سینما به رسوایی بکشد ! بی خیالِ بچه هیاتی هایی که چند نفر، چند نفر، پارچه های سیاه فاطمیه را توی زیر زمین های هیاتی شان نصب می کنند.
توی این بازاری که همه چیز گران می شود حتی مرغ ، چقدر ارزان شده است ایمان و قناعت و ساده زیستی و سبک زندگی فاطمی!آیا روزی می شود که باز هم یتیم و اسیر و مسکین بیایند در خانه ما و ما نان افطارمان را به آنها بدهیم؟
راستی آخرش نگفتی ایمانتان را چند دلار آمریکایی می فروشید ؟
با سلام و عرض ادب
آیا با دوست دخترت ازدواج میکنی؟
دو هفته پیش که با قطار داشتم میومدم مشهد،توی کوپه ما یه پسر دانشجویی به اسم آرش بود که از همون اول سفر من بیقراری ایشون رو می دیدم و برام جای سوال بود که چرا اینقدر آشفته هست!؟کمی که گذشت من بهش میوه تعارف کردم و این باعث آشنایی ما با همدیگه شد یه کم که گذشت من ازش علت این همه بیقراریش رو پرسیدم؟ و آرش سفره دلش رو اینطور پهن کرد:
آشفتگی و اضطراب من از ترم دوم دانشگاه شروع شد،زمانی که با دختری به اسم سمانه توی یکی از کلاس های عمومی آشنا شدم،از همون اول ترم من و سمانه به همدیگه نگاه های خاصی داشتیم و این نگاه ها رفته رفته به یه رابطه صمیمانه و عاطفی تبدیل شد،طوری که بعد از مدتی همه فکر و ذهنم شده بود سمانه! و بدجوری عاشقش شده بودم و اون هم منو خیلی دوست داشت؛ اصلا توی دانشکده دانشجوها من و سمانه رو با انگشت نشون میدادن و همه میدونستن که ما عاشق همدیگه هستیم! اما یه اتفاقی افتاد که نباید می افتاد و اون هم”ارتباط نا مشروع ” ما باهمدیگه بود!!! از اون روز به بعد احساسم نسبت به سمانه عوض شد و دیگه مثل قبل دوستش ندارم! و الآن به این نتیجه رسیدم که من به هیچ وجه نمیتونم با سمانه زندگی مشترک داشته باشم! همش این سوال برام مطرحه که اگه اون دختر پاکی بود چرا به این رابطه کثیف با من تن داد؟؟؟؟ از کجا معلوم که اون بعد از ازدواج به من خیانت نکنه؟!!!!! از طرفی هم من بهش قول دادم که باهمدیگه ازدواج میکنیم!!!!! الآن نمیدونم چه خاکی به سرم بریزم!!!!؟؟
نتیجه تحقیق یکی از آسیب شناس های اجتماعی به نام آقای دکتر قرائی مقدم که روی ۵۰ پسر که “رابطه نامشروع” با دوست دخترشان داشتند این بود:
“”این پسران عنوان کردند که اگر تا آخر عمر هم مجرد باقی بمانند حاضر به ازدواج با این دختران نیستند چون خیانت توسط این افراد دور از انتظار نیست!”"
دوستان گلم نتیجه ای که می خوام از این مباحث بگیرم اینه که روابط قبل از ازدواج در قالب دوست دختر و دوست پسر عاقبت خوشی نداره!!!! اگه ازدواج هم صورت بگیره در زندگی دچار مشکلاتی میشن، که مهمترین مشکل وجود بدبینی بین زوج ها هست(مخصوصا بدبینی شوهر به زنش) و الآن خیلی از زوج هایی که تازه زندگی مشترکشون رو شروع کردن،مشکلشون همینه و در خیلی از مواقع تا مرز طلاق هم کشیده شدن !!!!
و در آخر می خوام بگم:
شاید بعضی ها این مطالب رو بخونن و تاثیری روشون نزاره و هیچ تغییری در مسیر زندگیشون ایجاد نکنن !!!به قول مولا علی(ع) : ما اکثر العبر و اقل الاعتبار!!!
اما چیزی که حقیقت بود رو من گفتم، خواه تو پند گیری و خواه ملال!!!!
چادر مشکی تو
برایت امنیت می آورد
خیالت راحت،
گرگ ها همیشه به دنبال شنل قرمزی هستند...
شهدا دلم تنگه چون معرفت شهدایی رفت
مرام واخلاق شهدایی رفت
کجاست آن اخلاص وسیره شهدایی
نمیدانم چرا اینگونه شده ایم.....
o نمیدانم چرا برهنه بودن شده افتخار
وحجاب شده امل بودن
بابا بی خیال محرم و نامحرم فقط و فقط در این دنیا خوش باشیم
عیب نداره آدم دلش پاک باشه ظاهر که مهم نیست
آخرت....قیامت....مگه هست
بابا خدا ما رو میبخشه .....مگه ما چیکار کردیم .....
_________________________________
خوش به حال اون دختری که از بدحجاب بودن پشیمان شده و میدونه که بدحجابی یعنی مخالفت با آیه صریح قرآن!!!خوش به حال اون دختری که تصمیم گرفته الگوی زندگیش مادرمون حضرت زهرا سلام الله علیها باشه!!!و خوش به حال اون دختری که میدونه اگه بدحجاب بره بیرون،نمک به زخم مادرهای شهدا می پاشه و دلشون رو میشکونه!!!
اگه بخوام از این درد دل ها بگم دلم خیلی پره!فقط با یه جمله از وصیت نامه شهید حمید رستمی مطلب رو تموم میکنم:
«به پهلوی شکسته فاطمه زهرا سلام الله علیها قسمتان می دهم که، حجاب را حجاب را، حجاب را، رعایت کنید.»
حرف آخرم:
امام زمان (ع) شرمنده ایم....شرمنده....
شرمنده ایم که منتظر خوبی نیستیم.....شرمنده ایم که همیشه شما رو ناراحت میکنیم
مولایم دستمان را بگیر
دانلود کتاب موعود نامه یا الفبای مهدویت
java فرمت موبایل
نوشته مجتبی تونه ای
دانلود
دانلود نرم افزار :
قرآن با ترجمه ی منظوم فارسی
زمان کل: ۳۵ ساعت و ۱۹ دقیقه
در ادامه می توانید بخش های مختلف این مجموعه و لینک های دانلود را مشاهده کنید.
هر بخش تقریبا شامل ۳ جزء می باشد
دانلود با لینک مستقیم:
دانلود بخش اول (حجم: ۲۲٫۸MB) دانلود بخش دوم (حجم: ۲۲٫۶MB)
دانلود بخش سوم (حجم: ۲۵٫۲MB) دانلود بخش چهارم (حجم: ۲۳٫۴MB)
دانلود بخش پنجم (حجم: ۲۲٫۷MB) دانلود بخش ششم (حجم: ۲۲٫۱MB)
دانلود بخش هفتم (حجم: ۲۴٫۲MB) دانلود بخش هشتم (حجم: ۲۴٫۸MB)
دانلود بخش نهم (حجم: ۳۱٫۷MB) دانلود بخش دهم (حجم: ۱۸٫۹MB)
(Format: Mp3 Archive Type: RAR)
دانلود چشم امید ۱ (به طاها به یاسین) از علی فانی
دانلود با لینک مستقیم و حجم ۷ مگابایت
دانلود چشم امید۲ ( به طاها به یاسین۲) از علی فانی
دانلود با لینک مستقیم و حجم ۴ مگابایت
**************************************************
دانلود کلیپ چشم امید ۱ (به طاها به یاسین) از علی فانی
دانلود با لینک مستقیم و حجم ۴۷ مگابایت
دانلود کلیپ چشم امید۲ ( به طاها به یاسین۲) از علی فانی
دانلود با لینک مستقیم و حجم ۱۷ مگابایت
دانلود کلیپ تصویری و فایل صوتی مداحی
" خدایی خدا غریبه "
با نوای مجتبی رمضانی و سید مهدی میرداماد
تولید شده توسط موسسه بهشت دختران آسمانی
جهت دانلود روی لینک مورد نظر خود کلیک کنید:
دانلود فایل صوتی با کیفیت ۱۲۸ با حجم ۶ MB
دانلود فایل صوتی با کیفیت ۶۴ با حجم ۳ MB
دانلود کلیپ تصویری با کیفیت بالا. حجم ۲۲ MB
دانلود کلیپ تصویری با کیفیت متوسط حجم ۱۰
دانلود صوتی و تصویری کلیپ زیبای به طاها به یس به معراج احمد...
پیشنهاد میکنم حتما کلیپ تصویری را دانلود کنید
دانلود صوتی به طاها به یس...
دانلود تصویری کلیپ به طاها به یس...
قسمت اول مستند شفاعت یا شکایت در سه نسخه آماده دانلود می باشد .
تماشای مستند به صورت آنلاین
دانلود مستند شفاعت یا شکایت 1 نسخه تلفن همراه با حجم 40 مگابایت و کیفیت بالا دانلود با لینک مستقیم
دانلود مستند شفاعت یا شکایت 1 نسخه رایانه با حجم 100 مگابایت و کیفیت مناسب دانلود با لینک مستقیم
دانلود مستند شفاعت یا شکایت 1 نسخه نمایش خانگی با حجم 360 مگابایت و کیفیت عالی پارت 1 پارت 2 پارت 3 پارت 4
توجه : برای دانلود نسخه خانگی ، ابتدا تمام پارت ها را دانلود کنید و سپس فیلم را از پارت 4 با نرم افزار وین زیپ استخراج کنید .
:: بسمه تعالی ::
روزی محمد ص از اصحاب صفه می گذشت
(اصحاب صفه گروهی از مسلمانان فقیر بودند که به دستور پیامبر ص در مسجد به سر می بردند تا آن که به پیامبر ص وحی شد که مسجد جای سکونت نیست اینها باید در خارج از مسجد سکونت کنند پیامبرص در خارج از مسجد محلی را آماده کرد و در آن سایبانی ایجاد کرد به آن صفه میگفتند و فقیرانی که در آن سکونت داشتند به اصحاب صفه معروف بودند)
جیبر را دید
فردی سیاهپوست ، کوتاه قد ، زشت رو
به وی گفت چرا ازدواج نمیکنی؟
جیبر که از این حرف پیامبر ص سخت شگفت زده شده بود گفت:
یا رسول الله چه کسی حاضر است دخترش را به من بدهد؟ من که نه مال دارم نه جمال ، نه حسب دارم نه نسب ، چه کسی دخترش را به من میدهد. کدام دختر ، همسر سیاه پوست بدشکل و فقیری مثل من میشود؟
پیامبرص به ایشان فرمود : ای جبیر خداوند به وسیله ی اسلام ارزش انسانها را عوض کرد بسیاری افراد در دوره ی جاهلیت بالا بودند و اسلام آنها را پایین کشید ، بسیاری در دوره ی جاهلیت خوار و ذلیل بودند و اسلام آنها را ارزش و منزلت داد.
امروز همه ی مسلمانان با هم برابر و برادرند و...
رسول خدا ص با این جملات جیبر را از اشتباه خود بیرون آورد و به وی پیشنهاد کرد که دختر زیاد بن لبید را که از ثروتمندان مدینه بود ، از وی خواستگاری کند!
جیبر پس از اسرار پیامبر ص نزد زیاد رفت بعد از مدتی کلنجار با خود خواسته خود را به زیاد بن لبید گفت
زیاد بسیار تعجب کرد و گفت :
- واقعا پیامبر به تو چنین حرفی زده ؟
- بله
- ولی در رسم ما دخترانمان را به هم ردیفان خود و هم شانان خود میدهیم
جیبر که این سخنان را شنید بلافاصله از جای برخواست و از خانه خارج شد
زلفا دختر زیاد که این سخنان را شنید نزد پدر آمد و گفت:
- بابا نکند جیبر راست بگوید و واقعا پیامبر ص وی را فرستاده باشد؟
- خب به نظر تو چه کنم؟
- وی را به خانه بیاور و از وی پذیرایی کن و فردا این سخنان را با پیامبر ص در میان بگذار
زیاد چنین کرد .
فردا نزد پیامبر ص رفت :
- یا رسول الله جیبر دیروز نزد من آمد و گفت پیامبر ص فرموده دختر زیاد را برای خود خواستگاری کن ولی ما دخترانمان را به هم شانان خود میدهیم
- ای زیاد جیبر مومن است . این شانیت هایی که گمان میکنی امروز از میان رفته مرد مومن هم شان زن مومنه است .
الخبیثاتُ للخبیثینِ و الخبیثونَ للخبیثاتِ والطیباتُ للطیبین والطیبون للطیباتِ ...
زنان بدکار و ناپاک شایسته ی مردانی بدین وصفند و مردان زشتکار و ناپاک شایسته ی زنانی بدین وصفند و بلعکس زنان پاکیزه ی نیکو لایق مردانی چنین و مردان پاکیزه ی نیکو لایق زنانی چنینند...
سوره ی نور آیه ی ۲۶
زیاد پس از شنیدن این سخنان به خانه باز گشت و موضوع را برای دخترش نقل کرد:
- دخترم نظر تو چیست:
- پدر به نظر من پیشنهاد رسول خدا را رد نکن .مطلب مربوط به من است و جیبر هرچه هست من باید راضی باشم و...
زیاد زلفا را به عقد جیبر در آورد و از سرمایه ی خود برای آنها منزل و لوازم زندگی تهیه کرد و...
جویبر و زلفا با هم عروسی کردند و به خوشی سر بردند.
جهادی پیش آمد که جیبر با همان نشاطی که مخصوص اهل ایمان است زیر پرچم اسلام در آن جهاد شرکت کرد و شهید شد.
برگرفته از:کتاب داستان راستان_استاد مطهری
إِذْ قَالَتِ الْمَلآئِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ
فرشتگان گفتند : « ای مریم، خداوند تو را به وجود با عظمتی از طرف خودش بشارت می دهد که نامش مسیح، عیسی پسر مریم است.......
جبرئیل با انسان های ملکوتی سخن می گوید، خواه مرد باشند مانند پیامبران و خواه زن باشند مانند حضرت مریم (ع). پاک زنی چون مریم (ع) می تواند پرورش دهنده ی بزرگ مردی چون عیسی (ع) باشد.
وقتي مؤمن آية الکرسي بخونه و ثواب اين قرائت را براي مردگان (اهل قبور) قرار بده، خداوند به هر حرفي از آية الکرسي فرشته اي را قرار ميده که تا قيامت براي اين شخص تسبيح خدا ميکنن ...
در پرتو يادِ از دنيا رفتگان، به ياد مرگ مي افتيم و در نتيجه با ياد مرگ، در اين دنيا هم، به خوبيهايي ميرسيم که به بعضي از اونها اشاره ميشه...
کنار خیابان ایستاده بودیم منتظر تاکسی. یک تاکسی سمند زرد نگه داشت که روی صندلی های عقبش یه "زن و شوهر” یا شایدم یه "خواهر و برادر” یا هر چیز دیگه نشسته بودن.
رفیقم عقب نشست و من هم صندلی جلو نشستم.
این آقا و خانوم رفتار متعادلی داشتن و تقریباً مطمئن شدیم که زن و شوهر هستند. خب اصلا به ما چه…
ولی خانوم به شدت آرایش کرده بود و حسابی سعی در نمایان تر شدن زیبایی های زنانه خود داشت. خلاصه نگم دیگه….
کسی با کسی صحبت نمی کرد تا اینکه یهو این رفیق ما رو کرد به خانومه گفت: رژ لبات رو دوست دارم خلاقیت توش می بینیم ولی به رژگونه ات نمیاد!!!!!
یه لحظه همه داشتیم هم رو نیگاه می کردیم، من رفیقم رو، شوهره خانومش رو، خانومه خودش رو تو آینه ماشین نیگاه می کرد، راننده هم من رو نیگاه می کرد و رفیقم هم به شوهره.
نفهمیدم چی شد که دیدم شوهره نعره ای زد و یخه ی رفیق ما رو گرفت که بیناموس…
راننده هم دید داره شر درست میشه، زد کنار و گفت همه تون پیاده شین زودتر، حوصله دردسر ندارم.
رفیق ما در حالی که یخه اش در دست شوهر اون خانومه بود در ماشین رو باز کرد و اومد پایین. من هم سریع پیاده شدم رفتم جداشون کنم.
شوهره داد می زد بیناموس ….. مگه خودت ناموس نداری چشت به ناموس مردمه و …
رفیق ما هم با کمال آرامش به چشمای شوهره نیگاه می کرد و هیچی نمی گفت و بعد از چند دقیقه فقط این جمله گفت: ببین داداش، خانوم شما برای من آرایش کرده، من هم نظرم رو راجع به آرایشش گفتم. اگه برای شما بخواد آرایش کنه این کار رو توی خونه انجام میده نه جلوی چشمای ملت.
بعد از اتمام افاضات رفیق ما، شوهره یخهی رفیق ما رو ول کرد و یه نیگاه به خانومش انداخت و رفت سمت پیاده رو.
خانومش هم دو تا فحش بووووق به رفیق ما داد و رفت دنبال شوهرش.
و من تمام این لحظات هیچی نگفتم و فقط به حرف دوستم فکر می کردم .
نمىدانيد؛ واقعاً نمیدانيد چه لذتى دارد وقتى سياهى چادرم، دل مردهايى كه چشمشان به دنبال خوشرنگترين زنهاست را مىزند.
نمىدانيد چقدر لذتبخش است وقتى وارد مغازهاى مىشوم و مىپرسم: آقا! اينا قيمتش چنده؟ و فروشنده جوابم را نمىدهد؛ دوباره مىپرسم: آقا! اينا چنده؟ فروشنده كه محو موهاى مشكرده زن ديگرى است و حالش دگرگون است، من را اصلاً نمىبيند. باز هم سؤالم بىجواب مىماند و من، خوشحال، از مغازه بيرون مىآيم.
نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد وقتى مردهايى كه به خيابان مىآيند تا لذت ببرند، ذرهاى به تو محل نمىگذارند.
نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد وقتى شاد و سرخوش، در خيابان قدم مىزنيد؛ در حالى كه دغدغه اين را نداريد كه شايد گوشهاى از زيبايىهاتان، پاك شده باشد و مجبور نيستيد خود را با دلهره، به نزديكترين محل امن برسانيد تا هر چه زودتر، زيبايى خود را كنترل كنيد؛ زيبايى از دست رفتهتان را به صورتتان باز گردانيد و خود را جبران كنيد.
نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد وقتى در خيابان و دانشگاه و... راه مىرويد و صد قافله دل كثيف، همره شما نيست.
نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد وقتى جولانگاه نظرهاى ناپاك و افكار پليد مردان شهرتان نيستيد.
نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد وقتى كرم قلاب ماهىگيرى شيطان براى به دام انداختن مردان شهر نيستيد.
نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد وقتى مىبينى كه مىتوانى اطاعت خدايت را بكنى؛ نه هوايت را.
نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد وقتى در خيابان راه مىرويد؛ در حالى كه يك عروسك متحرك نيستيد؛ يك انسان رهگذريد.
نمىدانيد؛ واقعاً نمىدانيد چه لذتى دارد اين حجاب!
خدايا! لذتم مدام باد
(زهرا قديانى)
بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟
گفت: آره ! خیلی دوسش دارم
گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت: آره!
گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله
گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفت: چرا؟
براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…
دیدم حالتش عوض شده
بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه
گفتم: پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره
از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه
تعداد صفحات : 10